۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه

در را به رویش گشودم

در را به رویش گشودم

به خانه دعوتش کردم

چترش را بست و به درون آمد

بر صندلی نشست

چای آوردم

سیگاری کشیدیم

از هوا و سیاست سخن گفتیم

او را به حمام بردم

به تکه های کوچک بریدم

در فریزر جا دادم

چترش از چوب رختی آویزان است.

8 نوامبر 2009 – نیو کاسل